Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (4007 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Lohngruppe {f} U طبقه دستمزد [حسابداری]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Adel {m} U طبقه نجبا و اعیان [طبقه اشراف ]
Aristokratie {f} U طبقه نجبا و اعیان [طبقه اشراف ]
Entlohnung {f} U دستمزد
Lohn {m} U دستمزد
Bankgebühren {pl} U دستمزد بانک
Lohnkürzung {f} U کاهش دستمزد
Extra Gebühren? U دستمزد اضافه هم هست؟
Wir gehen von einer Gehaltserhöhung im Herbst aus. U ما انتظارافزایش دستمزد را در پاییزداریم .
Praxisgebühr {f} U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
Lohn-Preis-Spirale {f} U مارپیچ افزایش قیمتها و دستمزد
Auftrag {m} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Mandat {n} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Kategorie {f} U طبقه
Gruppe {f} U طبقه
Rubrik {f} U طبقه
Stockwerk {n} U طبقه
Zweistufig U دو طبقه ای
Stock {m} U طبقه
Etage {f} U طبقه
Elite {f} U طبقه ممتاز
Bevölkerungsschicht {f} U طبقه مردم
Fach {n} U طبقه [کمد]
Etage {f} U طبقه [ساختمان]
Flachbau {m} U ساختمان یک طبقه
Arbeiterschaft {f} U طبقه کارگر
Arbeiterklasse {f} U طبقه کارگر
Unterklasse {f} U طبقه محروم
Unterklasse {f} U طبقه عوام
Bürgerstand {m} U طبقه شهروند
Bürgerstand {m} U طبقه شهرنشین
Erdschicht {f} U طبقه زمین
Einstufung {f} U طبقه بندی
Abstufung {f} U طبقه بندی
Fächerung {f} U طبقه بندی
Bauernstand {m} U طبقه روستایی
Aufgliederung {f} U طبقه بندی
Arbeiterstand {m} U طبقه کارگر
Einordnung {f} U طبقه بندی
die erste Etage U طبقه دوم
das erste Obergeschoss [1. OG] U طبقه دوم
Erdgeschoss {n} U طبقه اول
Gesellschaftsschicht {f} U طبقه اجتماعی
Untergeschoß {n} U طبقه زیرزمینی
Etappe {f} U مرحله [طبقه ] [درجه]
Tarifgruppe {f} U طبقه تعرفه [حسابداری]
einteilen U طبقه بندی کردن
einstufen U طبقه بندی کردن
kategorisieren U طبقه بندی کردن
aufgliedern U طبقه بندی کردن
rubrizieren U طبقه بندی کردن
Mittelständler {m} U عضو طبقه متوسط
Abschnitt {m} U مرحله [طبقه ] [درجه]
Parkhaus {n} U توقفگاه چند طبقه
Unterklasse {f} U طبقه پایین جامعه
Unterklassen {pl} U طبقه های محروم
Unterklasse {f} U طبقه اجتماعی کم درآمد
bürgerlich <adj.> U طبقه کاسب ودکاندار
Unterklasse {f} U طبقه سوم [اجتماع]
Unterklassen {pl} U طبقه های عوام
Mittelschicht {f} U طبقه متوسط [در اجتماعی]
Mittelstand {m} U طبقه متوسط [در اجتماعی]
Berufsgruppe {f} U طبقه بندی مشاغل
Teilstrecke {f} U مرحله [طبقه ] [درجه]
Etagenbett {n} U تختخواب چند طبقه
Etagenhaus {n} U ساختمان چند طبقه
Besoldungsgruppe {f} U طبقه بندی اجرت
spießbürgerlich <adj.> U طبقه کاسب ودکاندار
spießig <adj.> U طبقه کاسب ودکاندار
auf meinem Zimmer U در اتاقم [در طبقه بالا]
Unterklassen {pl} U طبقه های اجتماعی کم درآمد
Unterklassen {pl} U طبقه های پایین جامعه
Sie wohnt ein Stockwerk unter mir. U یک طبقه پایین من زندگی می کند.
Badezimmer auf der Etage U حمام در راه روی طبقه
gehobene Mittelschicht {f} U طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
Unterklasse {f} U طبقه پست وپایین اجتماع
Kajütenbett {n} U تخت خواب طبقه ای [برجسته]
Hochbett {n} U تخت خواب طبقه ای [برجسته]
Etagenbett {n} U تخت خواب طبقه ای [برجسته]
Unterklassen {pl} U طبقه های پست وپایین اجتماع
Haben Sie etwas auf einer niedrigeren Etage? U در طبقه پایینتر دارید؟ [اتاق هتل]
Preisstufe {f} U طبقه قیمت [نرخ گوناگون بلیت در ناحیه های مختلف مترو ]
spießig <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
bürgerlich <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
spießbürgerlich <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
Kauderwelsch {n} U زبان ویژه [زبان صنفی ومخصوص طبقه خاص]
anordnen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
aufstellen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
Recent search history Forum search
1praxisgebuhr
1ehrenamtlich
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com